پشتیبانی: 66960950-021

داستان زندگانی حضرت نوح (ع)

کشتی نوح

حضرت نوح (ع) یکی از بزرگ‌ترین پیامبران الهی و از شخصیت‌های مهم تاریخ بشر است. او به عنوان پیشوای توحید و یکتاپرستی در برابر فساد و انحرافات قوم خود ایستادگی کرد. داستان زندگی او در قرآن کریم و متون دینی دیگر به تفصیل آمده‌است و همواره برای مسلمانان و پیروان ادیان دیگر الهام‌بخش بوده است. در این مقاله از تولد و رسالت حضرت نوح (ع) و سپس از داستان زندگانی حضرت نوح را برایتان نقل قول می‌کنیم.

 

دوران تولد و جوانی حضرت نوح (ع)

حضرت نوح (ع) در یک جامعه‌ای زندگی می‌کرد که به شدت به بت‌پرستی و فساد اخلاقی آلوده شده بود. او در خانواده‌ای مؤمن متولد شد و از همان کودکی به توحید و یکتاپرستی گرایش داشت. بر اساس روایات، نوح (ع) در زمان خود به عنوان فردی دانا و حکیم شناخته می‌شد. او در جوانی به تفکر درباره خلقت و وجود خداوند پرداخت و به زودی به این نتیجه رسید که باید مردم را به سوی یکتاپرستی دعوت کند.

 

رسالت حضرت نوح (ع)

خداوند متعال حضرت نوح (ع) را به عنوان پیامبر خود انتخاب کرد تا قومش را به سمت توحید هدایت کند. نوح (ع) با کمال صداقت و اخلاص به تبلیغ رسالت خود پرداخت. او به مردم گفت: «ای قوم من! تنها خدا را بپرستید، او خالق شماست و جز او هیچ معبودی نیست.» اما متأسفانه، بیشتر مردم به دعوت او پاسخ ندادند و او را مسخره کردند. نوح (ع) با صبر و حوصله به فعالیت‌های خود ادامه داد و حتی در برابر طعنه‌ها و تمسخرهای قومش ایستادگی کرد.

نوح (ع) به مدت 950 سال در میان قوم خود زندگی کرد و به دعوت آن‌ها ادامه داد. در این مدت، تنها عده کمی به او ایمان آوردند. قرآن کریم در آیه‌ای می‌فرماید: «و نوح (ع) گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، ولی جز بر دوری آن‌ها نیفزودند.» این جمله نشان‌دهنده تلاش‌های بی‌وقفه نوح (ع) در دعوت مردم به حق است.

 

در ادامه به داستان کشتی حضرت نوح می‌پردازیم:

اکنون به نوح هشدار داده شد که طوفان بزرگی در راه است که از ابرها فرو می‌ریزد و تمام زمین را غرق می‌کند. فوراً به همسایگانش گفت که چه اتفاقی می‌افتد، اما آن‌ها باور نکردند و او را مسخره کردند و گفتند: «بگذار باران ببارد»

 

 

شروع ساخت کشتی

 سپس نوح به راه خود رفت و دست به‌کار شد تا کشتی بزرگی بسازد تا برای روز طوفان آماده شود. آن را در مزارع در میان گل‌های مروارید گذاشت. در حالی که بیکارها آمده بودند تا به این حماقت نگاه کنند و بخندند. کشتی برای یک روز بارانی!

 

 

مشکلات در کار و ساخت کشتی

 اما نوح می‌دانست که حق با اوست، و به راه خود ادامه داد. اما مشکلات نیز به وجود آمد: کارگرانش برای دستمزد بیشتر فریاد زدند و کسانی را که می‌خواستند کار کنند سنگسار می‌کردند. سرانجام، پس از چند روز کشتی آماده شد.

 

 

جمع آوری حیوانات و سوار شدن به کشتی

 نوح همه حیوانات را دوبه‌دو جمع کرد. پسرانش سام، حام و یافث به او کمک کردند. کنعان با نوح نیامد و از کوه بالا رفت و گفت: من موفق شدم. در این جا از هر خطری در امان هستم. پس از مشکلات بسیار نظم برقرار شد و راهپیمایی قدرتمند، شروع شد. از دور و نزدیک آمدند: انبوهی از حیوانات و پرندگان و خزنده. فیل بزرگ و خرس قطبی، زرافه و ببر راه راه، و گاومیش کوهان دار پشمالو و از کوه و جنگل و تپه و دشت بزرگ و کوچک آمدند و زمین از آج آن‌ها می‌لرزید. سپس نوح از هر نوع غذای فراوانی برای انسان‌ها و حیوانات استفاده کرد. سپس همسر و همسران پسرانش را به کشتی برد.

 

 

در انتظار باران

 و حالا که بالاخره همه چیز آماده بود، خورشید هنوز می‌درخشید و باران نمی‌آمد. منتظر ماندند و مسخره کنندگان خندیدند و تمسخر کردند و نوح را صدا زدند که فصل خشکی خواهد بود. نوح سخت متحیرشد، هرچند هرگز شک نکرد. اما بالاخره باران آمد و مسخره‌کنندگان را کوبید و آن‌ها خیس شدند و پسران نوح و همسرانشان پیروز شدند و حتی حیوانات هم راضی بودند اما نوح فقط برای همسایگان سرسخت خود غمگین بود، زیرا می‌دانست که باران بسیار بیشتری خواهد بارید.

 

 

نشانه‌های رحمت

و سپس چهل روز و چهل شب باران شدیدی بارید و ابرها از هم جدا شدند. سیل عظیمی سراسر زمین را فرا گرفت. آب‌ها بلند شد و درختان و سپس تپه‌ها و کوه‌ها را پوشاند تا جایی که هیچ زمین خشکی دیده نمی‌شد. اما کشتی بلند شد و با خیال راحت روی دریای طوفانی شناور شد. قرآن کریم می‌فرماید: «و هنگامی که آب‌ها بالا آمدند، کشتی نوح (ع) بر روی کوه جودی قرار گرفت.» اینجا بود که نشانه‌های رحمت الهی نمایان شد و تنها نوح و پیروانش نجات یافتند.

نوح با ناامیدی به بالای کوه نگاه کرد. کنعان وحشت زده در میان آب دست‌و‌پا می‌زد.  نوح به سام و حام و یافث که پشت سر او ایستاده بودند، نگاه کرد. همه با نگرانی به کنعان نگاه می‌کردند. لحظه‌ای بعد، کنعان در میان امواج فرو رفت و دیگر بالا نیامد. نوح دست‌هایش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا فرزند من غرق شد. تو وعده داده بودی که خانواده‌ام را نجات دهی. صدای جبرئیل را شنید: ای نوح! او دیگر از خاندان تو نیست. خداوند می‌فرماید ما وعده دادیم که مۆمنان را نجات دهیم. نوح از حرف خودش پشیمان شد. سجده کرد و گفت: خدایا مرا ببخش.

 

 

حالا در داخل کشتی طوفان‌زده ناراحتی و دردسر شدید وجود داشت و حتی بسیاری از اینکه نجات یافته‌اند پشیمان شدند. برای همین آن‌ها گفتند: “هیچ چیز بدتر از این نمی‌تواند باشد.” قلب نوح سنگین شد.

 

زندگی در دریا

اما وقتی طوفان سپری شد و کشتی به خوبی شناور شد، آنه‌ا احساس بهتری کردند و به زندگی جدید خود پرداختند. اما افسوس که این نتوانست ادامه یابد. چون روزها به درازا می‌کشید و آن‌ها خود را هنوز خاموش و شناور می‌دیدند، فکر می‌کردند و در ذهنشان فرورفته می‌شدند. دلتنگی بزرگ و اشتیاق برای تغییری از هر نوعی بر آن‌ها وارد شد. و ناله‌ای از ناامیدی از کشتی بلند شد و سقف چکید و همه چیز تاریک بود. زندگی سربار خاندان نوح شد.

سپس صبر و خوش خلقی کشتی را رها کرد و حیوانات ناراحت و نزاع کردند و شورش و بی‌نظمی و جنگ خشمگین به وجود آمد و کار نوح سخت‌تر شد و بار او سنگین‌تر شد.

 نوح ناامید شد و باید کاری کرد. پس کلاغی را فرستاد تا از دنیای بیرون بشارت دهد. اما زاغ، زمانی که آزاد شد، به فکر بازگشت نبود، و به دورتر پرواز کرد و با خود گفت: “دیگر در آن دام گرفتار نخواهم شد.” و نوح منتظر خبری بود، اما خبری نشد.

سپس، با بدتر شدن اوضاع نوح کبوتری فرستاد. او فکر کرد: “او پرنده مهربانی است و مطمئناً دوباره به خانه خود خواهد آمد.” و کبوتر برگشت، زیرا او فقط آب یافت و هیچ استراحتی برای پای خود نداشت. سپس نوح هفت روز صبر کرد و دوباره او را بیرون فرستاد. و او برگشت و شاخه‌ای از درخت زیتون به منقارش آورد. همه با خوشحالی از او استقبال کردند.

 

 

اولین دیدار مجدد از زمین

 سپس نوح هفت روز دیگر صبر کرد و دوباره کبوتر را فرستاد. اما این بار دیگر برنگشت و نوح به نورگیر خود بالا رفت و به بیرون نگاه کرد. اینک زمین از آب‌ها برخاسته بود، هنوز زمینی مرطوب، اما در عین حال جامد. امید زنده شد. 

و به زودی کشتی ضربه زد و برخورد کرد. اگرچه او در زاویه‌ای ناراحت کننده بر روی یک کوه فرود آمد، آن‌ها می‌دانستند که سرانجام کشتی بزرگ به پایان رسیده‌است. نوح در را باز کرد و جانوران و پرندگان بر صخره متروک هجوم آوردند. اگرچه گل غلیظ و سنگین بود، برخی آن را به دلخواه خود یافتند و همه آن را به کشتی ترجیح دادند.

اکنون خورشید دوباره طلوع کرد و رطوبت را از زمین گرفت. رنگین کمان درخشانی در آسمان قرار گرفت، به نشانه این که دیگر سیل تمام زمین را فرا نخواهد گرفت. سپس بهار با تمام شکوه و نوید خود فوران کرد. دنیای جدیدی آغاز شد. همه چیز زندگی و شادی بود.

 

 

و نوح به جانوران و پرندگان دستور داد بیرون بروند و خانه‌های جدیدی را جستجو کنند. به هر طرف پراکنده شدند تا زندگی را از نو آغاز کنند. همسر نوح زمزمه می‌کرد که “خوشی کن” و عهد کرد که دیگر هرگز به دریا نخواهد رفت. سپس نوح با خوشحالی از زحمات خود آرام گرفت. نوح (ع) دوباره به دعوت مردم پرداخت و تلاش کرد تا آن‌ها را به سوی یکتاپرستی هدایت کند. او با خداوند عهد بست که همواره در مسیر هدایت و یکتاپرستی گام بردارد.

 

درس‌ها و عبرت‌ها

زندگی حضرت نوح (ع) درس‌های بسیاری برای بشریت دارد. صبر، استقامت در برابر مشکلات، اهمیت ایمان و توکل به خدا، و همچنین نیاز به هدایت و راهنمایی الهی از جمله این درس‌ها هستند. داستان نوح (ع) نشان‌دهنده این است که حتی اگر تعداد کمی از مردم به حق بگرایند، نباید ناامید شد و باید همواره بر سر اصول خود ایستادگی کرد.

حضرت نوح (ع) نه تنها در تاریخ اسلام، بلکه در تاریخ بشریت نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. او نماد صبر، استقامت، و ایمان است. داستان زندگی او همواره یادآور قدرت خداوند و رحمت اوست. همچنین، درس‌های او در مورد اهمیت وحدت کلمه و دوری از تفرقه نیز بسیار حائز اهمیت هستند.

 

نتیجه‌گیری

حضرت نوح (ع) با تلاش‌های بی‌وقفه خود در برابر فساد قومش، نمونه‌ای از یک پیشوای الهی است که هرگز از رسالت خود دست نکشید. او با ساخت کشتی، نماد نجات را برای پیروانش فراهم کرد و با صبر و استقامت خود، درس‌هایی ارزشمند برای نسل‌های آینده به جا گذاشت. داستان زندگی او همواره باید مورد توجه قرار گیرد تا انسان‌ها از آن عبرت بگیرند و در مسیر حق گام بردارند.

 

این مفهوم می‌تواند به عنوان یک محور اصلی در زندگی شما قرار گیرد تا در مسیر حق تلاش کنید. محصولات انتشارات قلم بصیر بی‌شک می‌توانند شما را در این مسیر یاری کنند.

021-66960950

 

1403-09-07

فهرست مطالب

2 پاسخ

  1. چقدر سرگذشت پیامبران خواندنی و جذاب میشه وقتی داستان وار تعریف میکنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *